به گزارش خبرگزاری مهر، در بخش سوم سلسله یادداشت های حجتالاسلام محمدرضا کتابی در خصوص «مفهوم شناسی، ماهیت و ابعاد جنگ نرم»، انقلاب اسلامی به عنوان نماد و پرچم حق در دوران معاصر معرفی گردید و به ابعاد رویارویی آن با تمدن مادی به اختصار اشاره شد. آنچه پیش روی شماست بخش چهارم این سلسله نوشتار است با موضوع «بررسی سطوح و راهبردهای جنگ نرم سیاسی».
ولایت و سرپرستی بر عالم و به تعبیر دیگر حکومت جهانی، موضوع درگیری و تنازع دو جبهه حق و باطل است و از آنجا که به طور قطع، بین کفر و ایمان سازش وجود ندارد، این مسئله به طور حتم موجب درگیری بین این دو جبهه می شود. جوهره ی انقلاب اسلامی بر نفی شرک و نظام سلطه و خروج از ولایت کفر است و نظام کفر جهانی که به درستی از ذات و جوهره ی انقلاب اسلامی آگاه است هجوم بی امان و همه جانبه ای را در ابعاد مختلف سیاسی، فرهنگی، اقتصادی و نظامی و در قالب جنگ سخت ونرم در دستور کار خود قرار داده است؛ به این امید که یا نظام اسلامی را نابود سازد و یا آن را از درون تهی نموده و از محتوی خالی سازد.
در این میان نکته مهم این است که ما باید با ابعاد فراگیر این جنگ آشنا باشیم و قدرت شناخت راهبردها و راهکارها و نیت خوانی دشمن را داشته باشیم. مقام معظم رهبری (مدظله العالی) در این زمینه می فرمایند: «این که ما بتوانیم طرح کلی دشمن را در مورد خودمان بدانیم، بخشی از توان دفاعی ماست! به این مسئله توجه داشته باشید. ندانستن این که دشمن چه در سر دارد و چه می خواهد بکند، غفلتی است که ممکن است ما را از امکان برخورد و دفاع محروم کند؛ ما باید این را کاملاً بدانیم» (۲۲/۲/۱۳۸۲)
جنگ نرم در حوزه های انسانی و اجتماعی و تمدنی
نکته مهم و قابل توجه در جنگ نرم این است که این جنگ در حوزه های انسانی، اجتماعی و تمدنی اتفاق می افتد. در حوزه انسانی همه ابعاد وجودی انسان اعم از «انگیزه، اندیشه و رفتار» مورد هجوم قرار می گیرد. دشمن با تمام ابزارها و تکنیک ها سعی می کند انگیزه ها، جهت گیری ها، عواطف، تمایلات، احساسات و عقاید و باورهای افراد جامعه و در یک کلام قلوب آنان را دست بگیرد و مدیریت کند و جهت آن را تغییر دهد. از سوی دیگر در حوزه اندیشه و تفکر نیز سعی در مدیریت و انحراف افکار دارد و بدیهی است که با موفقیت در این دو بخش، مدیریت رفتارهای انسان و جهت دهی به آنها کار آسانی خواهد بود.
اما در حوزه اجتماعی، این جنگ در تمامی ابعاد جامعه اتفاق می افتد. اگر سیاست و فرهنگ و اقتصاد را سه بعد اصلی جامعه بدانیم، با یک نگاه و رصد اجمالی در می یابیم که جنگ نرم دشمن در این سه حوزه با شدت و دقت تمام در جریان است و عدم توجه به این موضوع، خسارت سنگینی برای انقلاب و نظام اسلامی به بار خواهد آورد. البته باید توجه داشت که در اصل، جنگ بین دو جبهه حق و باطل در مقیاس عظیم تمدنی اتفاق می افتد و برنامه ریزی و حرکت دشمن در این مقیاس است که تقابل با آن خود یک نگاه تمدنی و مجموعه نگر می طلبد.
جنگ نرم در بعد سیاسی، تلاش برای تضعیف حکومت دینی و ولایت اجتماعی دین و در مقابل، اقامه ولایت کفر و به تعبیر امروزی آن ولایت آمریکایی است که پرچمدار کفر و شرک و بت پرستی جدید است. درجنگ نرم سیاسی، دشمن تلاش می کند که تمایلات مردم را نسبت دنیا پرستی تحریک و تحریص کند و این تحریک به پرستش دنیا را ابزار و تکیه گاه حکومت و نظام خود قرار دهد. با این نگاه، جنگ نرم دشمن برای سلطه و سیطره سیاسی خود در سطوح و لایه های مختلف در جریان است که به برخی از آنها اشاره می شود.
۱ـ جنگ نرم سیاسی در سطح جهانی
این نکته را نباید از نظر دور داشت که اقدامات دشمن در جنگ نرم در همه حوزه ها با استراتژی نفوذ صورت می گیرد؛ یعنی دشمن همواره در پی توسعه حضور و افزایش ضریب نفوذ و توسعه دایره ولایت و حاکمیت خویش است و با روش ها، و راهبردهای مختلف آن را دنبال می کند.
یکم: یکی از راهبردهای مهم جبهه استکبار برای تسلط و تصرف در عالم و افزایش حضور و نفوذ خود «ایجاد ساختارها و نهادهای حقوقی و بین المللی با چارچوب فکری غربی» است، به این معنا که برای تثبیت تفکر کفرآلود خود بر عالم، ابتدا حقوق بشر را مبتنی بر ایدئولوژی و مکتب خود نوشته اند و سپس در پی جهانی¬کردن این حقوق برآمده اند و برای تحقق و پشتیبانی آن هدف، یک فرهنگ و نهادهای بین المللی همچون سازمان ملل و کمیته های فرعی آن ایجاد کرده اند. ملاحظه می شود که آنها روی حق اصلی و اساسی بشر که حق بندگی خدای متعال و حق موحد شدن است، خط کشیده اند و در منشور سازمان ملل چیزی به نام توحید دیده نمی شود و مدار حق را به خدای متعال و حضرت حق بر نمی گردانند، بلکه می گویند انسان حق دارد به هر گونه ای که می خواهد بیندیشد و این مربوط به حوزه خصوصی او است و لذا عقیده؛ به تبع انسان محترم می شود، نه اینکه توحید امری محترم است. این نهادها و ساختارها ایده دولت جهانی و دمکراسی جهانی را مطرح و دنبال می کنند و با استفاده از اهرم های خود نظیر حق وتو و دیگر ابزارها جای پای ولایت باطل را در عالم محکم می کنند.
دوم: از دیگر راهبردهای جبهه استکبار در جنگ نرم سیاسی در بعد جهانی، «تلاش برای جهانی سازی و جهانی شدن ایدئولوژی آمریکایی» است. جهانی شدن، هماهنگی همه اراده ها بر محور یک ارزش اصلی و بنیادین است و همه شئون حیات بشر را می پوشاند و بر سیاست، فرهنگ و اقتصاد، در مقیاس ارتباطات جهانی، بین المللی و ملی سایه می اندازد.
در این فرآیند، کل جامعه جهانی باید تابع یک سلسله قوانین واحد جهانی باشند و یک ایدئولوژی و یک مدیریت بر همة آنها حکومت کند. در حقیقت آنها در پی ایجاد یک هویت واحد جهانی هستند تا همة ملت های دنیا بیش آنکه احساس وابستگی به خاک، نژاد، قوم، جغرافیای خاص و یا حتی مکتب و اعتقاد خاص کنند، احساس وابستگی به فرهنگ جهانی داشته باشند.
برای نیل به چنین هدفی، مهم ترین اقدام، هماهنگ سازی هویت های انسانی یا همان «توسعه انسانی» در واقع هماهنگ کردن تفکرات بشری در مقیاس جهانی است که طی آن بافت انسانی جامعه جهانی از نظر رفتار، اندیشه و اعتقاد، اخلاق و حیات هماهنگ گردند و براساس یک ایدئولوژی واحد بیاندیشند و عمل کنند. کنترل مفهوم توسعه و سپس ارائه «مدل توسعه» آخرین راهبرد تمدن غرب برای گسترش در جهان و جهانی شدن است که بیانیه «حق توسعه» در سازمان ملل دلیل بر این مدعی می باشد.
با این تعابیر مشخص می شود که جهانی سازی همان هوی پرستی و نفس پرستی و جنگ اصلی شیطان و انبیاء الهی است که مفاهیم و ارزش های خود را تعمیم و تعمیق کرده و شکل نو و مدرن به خود گرفته و به دنبال توسعه لائیسم و سکولاریسم در مقابل خداپرستی است و در اندیشه جهانی کردن «پرستش دنیا» در مقیاس جامعه جهانی می باشد.
سند بسیار گویا و شفافی که در این رابطه وجود دارد و هدف از جهانی سازی را فاش و روشن می سازد، نامه و بیانیه ای که شصت نفر از روشنفکران آمریکایی در دفاع از دولت بوش بعد از حادثه یازده سپتامبر و اعلام جنگ صلیبی از سوی بوش منتشر کردند. این بیانیه با اشاره به اصول جهانی سازی را تصدیق می کند که این جنگ برای بسط ایدئولوژی آمریکایی درجهان و دنیای اسلام و به منظور تبدیل فرهنگ اسلام به یک فرهنگ تبعی نسبت به فرهنگ غرب آغاز شده است و یک جنگ کاملاً اخلاقی است.
سوم: علاوه بر ایجاد ساختارها و نهادهای بین المللی، یکی از راهبردهای مهم جبهه دشمن برای تسلط و توسعه نفوذ خود، «تولید مفاهیم، تئوری پردازی» و تلاش برای جا انداختن آنها است. تئوری های پایان تاریخ فوکویاما و نظریه جنگ تمدن ها توسط هانتینگتون در این راستا ارزیابی می شوند.
فوکویاما تمدن غرب را بدون رقیب تصور می کرد و پایان تاریخ را در آینه تمدن غرب و مدرنیته ملاحظه می نمود، اما هانتینگتون با واقع بینی بیشتر به خوبی متوجه شد که با انقلاب اسلامی، اسلامِ مدعی حکومت و عدالت اجتماعی به عنوان یک نیروی جدید تأثیر گذار وارد عرصة بین المللی شده و توازن بین المللی را بر هم زده است و آن تمدنی که قادر به درگیر شدن با تمدن مادی غرب است، تمدن اسلامی است؛ اما برای اینکه تمدن اسلامی را تنها رقیب جلوه ندهد و عظمت و ابهت آن را فرو بکاهد، برای تمدن اسلامی تمدن های رقیب معرفی می کند و تمدن های موجود و فعال جهان را هشت تمدن اعلام می کند و بیان می کند که میان آنها درگیری واقع خواهد شد؛ اما تصریح می کند که مهم ترین درگیری بین تمدن اسلام و غرب اتفاق می افتد. البته او با یک شطینت تمدن غرب را به عنوان تمدن مسیحیت معرفی می کند و سعی می¬کند رقیب تمدن اسلامی را که یک تمدن مادی سکولار است، یک تمدن مذهبی تعریف کند، تا جنگ تمدنی اسلام با تمدن مادی را به جنگ صلیبی تبدیل کنند.
چهارم: «طراحی و اجرای پروژه، اسلام هراسی» از دیگر راهبردهای دشمن در این درگیری است. پیروزی انقلاب اسلامی آغاز فروپاشی تمدن مادی و اعلام ابطال تئوری مرگ دین بود که از سوی سردمداران تفکر مدرن اعلام گردیده بود. انقلاب اسلامی کارآمدی و حیات دین را در عمل اثبات نموده و دین را از انزوا خارج کرده و آن را تبدیل به کانون توجهات جهانی نمود. بعد از پیروزی انقلاب اسلامی موج اسلام گرایی و توجه و گرایش به دین آغاز شد. موفقیت های انقلاب اسلامی در ابعاد مختلف ملی و بین المللی و به دنبال آن بروز پدیده بیداری اسلامی و بیدار شدن احساس خود باوری امت اسلامی، جهان غرب را به هراس انداخته و نگران تحول جهان اسلام با تأثیر پذیری از انقلاب اسلامی است. در مقابله با این موج معنویت خواهی و اسلام گرایی، دنیای غرب پروژه اسلام هراسی را با هدف ایجاد ترس و هراس از اسلام و به تبع آن هراس از انقلاب اسلامی و ایران اسلامی دنبال می کند.
این اسلام هراسی در واقع بازتاب انعکاس و دغدغه و سراسیمگی غرب از حاکمیت و فتوحات جهان اسلام و انقلاب اسلامی است. تشکیل و سازماندهی گروه های تفکیری خشن تحت عنوان مجاهدین و دولت اسلامی و پشتیبانی سنگین از آنان، ارائه تصویر وحشت زا از مسلمین و منتسب کردن حوادث تروریستی و بحران ها به مسلمانان، ساخت فیلم های ضد اسلامی، کار سنگین رسانه ای و توهین و افترا به مقدسات اسلام در قالب فیلم و کاریکاتور و ارائه چهره خشن و بی رحم از مسلمین و تحریک احساسات اسلام هراسانه نمونه این اقدامات در راستای پروژه اسلام هراسی از سوی دنیای غرب است.
۲ـ جنگ نرم سیاسی در سطح جهان اسلام
دشمن به خوبی می داند که انقلاب اسلامی در مرزهای خود محدود نخواهد ماند و این پیام آن قدر برای جهانیان و جهان اسلام جذابیت دارد که همه ابعاد و عرصه های اجتماعی و جهانی را در خواهد نوردید. از این رو تمام تلاش خود را برای عدم بسط و صدور انقلاب و مهار آن به کار گرفته و دنبال تحریف آرمان های انقلاب اسلامی است.
یکم: یکی از راهبردهای مهم دشمن برای کنترل و مهار انقلاب اسلامی و قلب ماهیت آن «بدل سازی و الگوسازی دروغین از انقلاب اسلامی» است. دشمن سعی دارد از طریق این بدل سازی مانع وحدت انقلابیون جهان و جهان اسلام حول محور انقلاب اسلامی شود و این موج را جذب بدل های دروغین کرده و آنها را مهار و کنترل نماید و نسخه انحرافی و بدلی را جایگزین نسخه اصلی نماید.
اولین نسخه بدلی، «الگوی اسلام خشن و تکفیری» در قالب ایجاد مدل اسلام طالبانی و سپس القاعده و اکنون جریان های سلفی و تکفیری در قالب جبهه النصره و داعش و دیگر گروه ها می باشد.
غرب سعی کرد با ارائه این الگوی بدلی - که اسلام را به ظواهر خشن و غیر قابل انعطاف که ظرفیت مدیریت جامعه جهانی را ندارد معرفی می کند - یک نفرت عمومی نسبت به اسلام ایجاد کند و از طریق این گروه ها که در حرکت خشونت بار خود، درون و بیرون دنیای اسلام را مورد تجاوز کور قرار می دهند، مفهوم جهاد، شهادت طلبی اسلامی، حکومت دینی و نماد حکومت دینی را تحریف کند.
دومین نسخه بدلی آمریکا و جبهه استکباری جهانی در شکل حکومتی، در مقابل نظام اسلامی ایران، «الگوی اسلام لیبرال، درقالب حکومت سکولار و لائیک ترکیه» است که دین را به امور فردی و اخلاقی محدود می¬کند که مدلی خطرناک برای جهان اسلام است، زیرا مبتنی بر یک سکولاریسم میانه رو می باشد که در ساختار حکومت لائیک خود اجازه آزادی مذهبی و حضور نمادهای مذهبی مانند حجاب را در برخی لایه های اجتماعی می دهد و به حوزه خصوصی افراد کاری ندارد، اما با صراحت بیان می کنند که قوانین آنها تابع شرع نیست و دخالت دین را در تنظیم قوانین جامعه نمی پذیرد.
دوم: «کنترل و انحراف حرکت بیداری اسلامی» در جهان اسلام از دیگر تلاش های جبهه استکباری و دشمنانی انقلاب اسلامی در راستای پیشگیری از بسط انقلاب اسلامی و ایجاد نمونه های جدید آن در سال های اخیر بوده است. سوای از موقعیت فعلی بیداری اسلامی و توفیق نسبی و موقتی جریان های تکفیری در مصادره حرکت بیداری اسلامی، سردمداران تفکر غربی تمام تلاش خود را به کار بستند تا اجازه ندهند که این جوشش بر پایه ارزش های اسلامی و برخورد تمدنی حرکت کند و تلاش آنها را در راستای کنترل و انحراف حرکت بیداری اسلامی و منحل کردن انگیزه اسلام خواهی در دمکراسی خواهی و حاکمیت شعارهای لیبرالیستی بر این حرکت بوده است. آنها سعی کرده اند با «شبکه سازی جریان سکولارسیم میانه رو» در کشورهای اسلامی، بُعد تجدد خواهی این حرکت را مدیریت کرده و بر ابعاد دیگر غلبه دهند.
سوم: طراحی و اجرای پروژه های «ایران هراسی و شیعه هراسی» نیز از دیگر راهکارهای جنگ نرم سیاسی دشمن در سطح جهان اسلام و نیز در سطح جهانی است. سران استکبار با نگرانی از هم سویی و الگوگیری کشورهای اسلامی و عربی و همراهی با امواج انقلاب اسلامی، همواره از ابتدای پیروزی انقلاب هم زمان پروژه جنگ سخت و نرم را در قالب حمله نظامی به ایران، حضور نظامی در پیرامون جمهوری اسلامی، محور شرارت خواندن ایران بعد از حوادث یازده سپتامبر و ادعای دروغ تلاش ایران برای دستیابی به بمب اتم و سلاح هسته ای و دیگر موارد طراحی کرده اند و سعی نموده اند از ایران و انقلاب اسلامی یک چهره ترسناک و غیر قابل اعتمتد بسازند و میان انقلاب اسلامی و جهان اسلام فاصله ایجاد نمایند. از سویی دیگر با ظهور قدرتمند انقلاب اسلامی، براساس مکتب تشیع و با یک هویت اسلامی شیعی، شاهد موج جدید شیعه هراسی توسط دشمنان اسلام و شیعه و انقلاب اسلامی هستیم. در واقع مقاومت فرهنگ شیعه در مقابل طوفان فرهنگ سوز مدرنیته و شکل گیری و پیروزی انقلاب اسلامی در بستر فرهنگ شیعی، دشمن را متوجه ظرفیت بالای قدرت نرم شیعه کرده است. از نظر آنان اگر این ظرفیت و قدرت نرم، کنترل و مهار نشود، زمینه اقبال جهانی و جهان اسلام به انقلاب اسلامی و مکتب تشیع فراهم می شود. از این رو پروژه شیعه هراسی را به منظور کنترل و مهار موج اقبال به انقلاب اسلامی و تشیع را آغاز کرده اند و به تعبیر حضرت امام خامنه ای (مدظله العالی) در کنار سیاست اسلام هراسی، سیاست شیعه هراسی را نیز به صورت ویژه دنبال می کنند (۲۳/۶/۹۰) البته یکی از اهداف اصلی ترویج شیعه هراسی و ایران هراسی، سرپوش گذاشتن جبهه استکبار بر مشکلات خود و حفاظت از رژیم غاصب صهیونیستی است (۶/۳/۹۳)
باید توجه داشت که جبهه ای متشکل از قدرت های غربی و استکبار، سلفی و تکفیری و جریان های سکولار در هم نوایی با یکدیگر و هر کدام با انگیزه های خاص خود به پروژه شیعه هراسی دامن می زنند.
چهارم: «دامن زدن به اختلاف مذهبی و راه اندازی جنگ میان شیعه و سنی» نیز از راهبردهای مهم دشمن در جنگ نرم سیاسی در سطح جهان اسلام است. در واقع ایجاد چند دستگی و چند صدایی در درون جبهه اسلام و ایجاد اختلاف ایدئولوژیک و فرقه ای از ابزارها و راهبردهای مهم دشمن برای مقابله با امواج گسترش اسلام و انقلاب اسلامی است. این اختلاف افکنی و معارضه ی فرقه ای و مذهبی و قومی و ملی خطری است که اگر فهم نشود و جدی گرفته نشود و با آن مقابله نشود، نهضت بیداری اسلامی را تهدید می کند.
پنجم: از دیگر راهبردهای دشمن در سطح جهان اسلام، علاوه بر حضور و دخالت مستقیم نظامی در کشورهای چون عراق و افغانستان و حمایت مالی و تسلیحاتی و اطلاعاتی گسترده از تروریست ها در جهان اسلام، «توسعه نفوذ در منطقه از طریق تجزیه کشورهای اسلامی» همچون عراق، سوریه، یمن، سودان و دیگر کشورهای اسلامی می باشد.
۳ـ جنگ نرم سیاسی در سطح ایران و انقلاب اسلامی
جبهه استکبار جهانی و اذناب آن برای ریشه کن کردن انقلاب اسلامی کمر همت بسته و یک جنگ عظیم سخت افزاری و نرم افزاری به راه انداخته و آن را با یک امپراطوری خبری دنبال می کند و در این زمینه سرمایه گذاری بسیاری کرده است.
هدف دشمنان انقلاب از این درگیری و لشکرکشی، نابودی انقلاب اسلامی و سپس تغییر نقشه جغرافیایی خاورمیانه بوده است که به لطف الهی موفق نشده است. شکست حرکت های کور تروریستی و اقدامات نظامی، نظام سلطه را به این جمع بندی رسانده است که کوشش براندازانه خود را به قلمرو جنگ نرم معطوف کند که در این بخش به برخی اقدامات و راهکارهای آنان اشاره می شود.
یکم: «تلاش برای حفظ صورت و تغییر سیرت انقلاب اسلامی» از مهمترین راهبردهایی است که در این زمینه دنبال می شود. انقلاب اسلامی ماهیتی منحصر به فرد دارد و دارای جهت گیری ها، شعارها، معارف مخصوص به خود و اهداف و آرمان های بزرگی است. دشمن در جنگ نرم سیاسی خود سعی دارد که انقلاب را مسخ نموده و از باطن و محتوای خود تهی سازد و جهت گیری و شعارهای اصلی انقلاب را تغییر داده، و انقلاب اسلامی را مجبور به تغییر رفتار نموده و از حرکت در مسیر دستیابی به آرمان های خود باز دارد، به گونه ای که تنها صورت و ظاهری از انقلاب باقی بماند ولی سیرت و باطن آن تغییر کند.
مقام معظم رهبری (مدظله العالی) در این زمینه می فرمایند: «در موضوع ایران، هدف اصلی جنگ نرمِ فکر شده و حساب شده، استحاله جمهوری اسلامی ایران و تغییر باطن و سیرت، با حفظ صورت و ظاهر آن است. تغییر باطن و سیرت به معنای تغییر انگیزه ها، شعارها، معارف انقلابی و اهداف بزرگ است». (۲۰/۸/۹۴) و در جایی دیگر می فرمایند: «آنچه با آن دشمنی دارند عبارت است از محتوای جمهوری اسلامی. همة تلاش آنها این است که حرکت جمهوری اسلامی به سمت هدف های عزت آفرین و قدرت آفرین را از بین ببرند و سلطه خود را بر این کشور دوباره تجدید کنند (۲۶/۱۱/۹۴)
دوم: «نفوذ سیاسی در درون انقلاب و افزایش ضریب نفوذ» و باز کردن جای پا برای خود در درون جبهه انقلاب اسلامی از دیگر راهکارهای دشمن برای مهار گفتمان انقلاب در جنگ نرم سیاسی است. دنیای غرب سعی دارد در دوره نفوذ خود متفکرین و سیاستمدارانی را تربیت و جذب خویش کند که فریفته و یا منفعل در برابر فرهنگ و هیمنه غرب هستند و راه نجات را در غربی شدن و منحل شدن در غرب می دانند. این افراد دیگر لازم نیست که جاسوس نشان دار باشند، بلکه این افراد کاردار فرهنگی و کارگذار سیاسی غرب هستند و اگر قدرت و اختیار داشته باشند کشور و انقلاب را به یکی از اقمار سرمایه داری و نظام جهانی تبدیل می کنند و غرب توسط اینها سعی می کند هویت ما را در هویت جهانی خودش منحل کرده و مقاومت انقلاب را بشکند.
دشمن در نفوذ سیاسی سعی دارد با «نفوذ در مراکز تصمیم گیری» به صورت مستقیم و در مرحله بعد، «نفوذ در مراکز تصمیم سازی»، مثلا از طریق معاونین و مشاورین و نهادهای تصمیم ساز و تحت تأثیر قرار دادن آنان، تصمیم گیری در نظام را بر طبق اراده خود تنظیم کند و کشور را هرچه بیشتر به خود وابسته نماید.
کانال دیگری که دشمن از آن برای تحمیل و نفوذ خود از آن بهره می برد، «دیپلماسی رسمی و به تعبیر ساده آن مذاکره» است. آنها در فرآیند تعامل و مذاکره از طریق چانه زنی و گفتکو طرز فکر طرف مقابل خود را تغییر می دهند و با وعده و عیدهای دروغین، افراد را در راستای اهداف خود به کار می گیرند. دیپلماسی و مذاکره بستری را فراهم می آورد که به بهانه ایجاد فرصت های اقتصادی و علمی، مسیر تردد و رفت و آمدها هیأت ها و گروه های مختلف باز می شود و در این میان مهره های دشمن در پوشش مراودات سیاسی، اهداف و راهبردهای خود را عملی ساخته و شبکه نفوذ خود را گسترش می دهند.
نکته مهم دیگر در موضوع مذاکره، «گسترش حوزه های مذاکره و تعمیم» آن از موضوع هسته ای به محورهای دیگر هم چون بحران های منطقه درسوریه، عراق، یمن، لبنان و بحرین و نیز موضوعات حقوق بشر و صنایع موشکی، تروریسم و دیگر موضوعات تا راه را برای تحمیل نظرات باز کنند و امتیازات بیشتری از نظام اسلامی بگیرند.
علاوه بر این موارد، «ایجاد ریزش در جبهه انقلاب اسلامی و تضعیف تفکر انقلابی گری و معتقدین به گفتمان انقلاب اسلامی» و تقویت جبهه غرب باوران و کسانی که نسخه رشد و پیشرفت انقلاب اسلامی را در تعامل با نظام جهانی و منحل شدن در چرخه معادلات جهانی و ساختار بین الملل می دانند، از دیگر راهکارهای دشمن برای نفوذ سیاسی در جبهه انقلاب و ایجاد رخنه و شکاف در جبهه انقلاب اسلامی است.
سوم: از دیگر راهکارهای بسیار مهم دشمن در جنگ نرم سیاسی با انقلاب اسلامی «طراحی و اجرای انقلاب های رنگی» و پیاده کردن این مدل از کودتای نرم در انقلاب اسلامی است.
در فتنه سال ۸۸ انقلاب اسلامی و ملت ایران یک نرم افزار مهم غرب در جنگ نرم سیاسی؛ یعنی انقلاب رنگی و مخملی را با حضور آگاهانه و با بصیرت خود شکستند. انقلاب های رنگی یکی از جدید¬ترین و بزرگترین ابزارهای جنگ نرم غرب است که به وسیله آن با شیوه دمکراتیک برعلیه دین و حاکمیت دینی اقدام می کنند و مدعی هستند که می توانند از موضع دمکراسی خواهی نظام های سیاسی دنیا را تغییر دهند و با شیوه ای دمکراتیک اقدام به براندازی نظام های سیاسی مخالف خود نمایند. در این شیوه، قدرت های استکباری با استفاده از ابزارهای مختلف و پیچیده و فرآیندهای تبلیغاتی و فعال کردن شکاف ها و گسل های سیاسی، فرهنگی و اقتصادی کشور هدف، و به منظور سرنگونی و براندازی نظام حاکم آرمان گرا و غیر هم سو با نظام استکباری، و بسط دامنه و ابعاد نفوذ نظام استکبار و استعمار و اندیشه لیبرالیسم و جایگزینی آنها با رژیم ها و نظام های وابسته به آمریکا و استکبار جهانی صورت می پذیرد.
شکست انقلاب رنگی در فتنه ۸۸ و خنثی سازی این ابزار مهم، دستاوردی مهم برای انقلاب اسلامی است، زیرا این ابزار استراتژیک و راهبردی به سادگی قابل باز تولید نیست و مدت ها طول می کشد تا ابزار دیگری با این درجه از کارآمدی استراتژیک ایجاد شود.
چهارم: «سیاست کنترل جمعیت و جلوگیری از افزایش جمعیت جامعه اسلامی و ایران اسلامی»، از دیگر محورهای جنگ نرم خاموش جبهه استکبار علیه اسلام و نظام اسلامی است که با ارائه نسخه های غلط سبک زنگی و از طریق مهره های فرهنگی خود در قالب نظر کارشناسی در داخل انجام می شود که مع الاسف تا حدود زیادی موفق شده است و نرخ رشد جمعیت را کاهش داده است.
باید توجه داشت که انقلاب اسلامی به عنوان یک انقلاب تکاملی، با تکامل مادی دنیای غرب مزاحمت و تعارض دارد و این تزاحم عینی و نزاع بر سر مدیریت و ولایت جهانی، باعث درگیری در تمامی حوزه ها و ابعاد سیاسی، فرهنگی و اقتصادی خواهد شد و نمی توانیم با نظام جهانی براساس لیبرالیزم کنار بیاییم و سازش کنیم، لذا باید در مورد توسعه قدرت خود، به پیش بینی های اساسی بپردازیم. بدیهی است که نیروی انسانی منبع مولد قدرت در این درگیری و تهاجم است و دستیابی به تکنولوژی برتر نیز جز با فعالیت ذهنی و اراده انسانی ممکن نیست. نکته مهم این است که از آن جا که قدرت، در توسعه و تکامل اراده ها می باشد، باید فکر کنیم که چگونه شرایط اجتماعی را به گونه ای تغییر دهیم که هم تعداد نفرات ما زیادتر شود و از سوی دیگر، زیادی تعداد جمعیت به زیادی مصرف نیانجامد. در حقیقت کثرت جمعیت به طور حتم، قدرت نظام اسلامی و ولایت فقیه را در تمامی حوزه ها و بالاتر برده و موجب بالا رفتن قدرت اسلام و مسلمین می شود. در این راستا ما باید بتوانیم این مطلب را به خوبی جا بیندازیم که به کارگیری نیروی انسانی در روابط صحیح اجتماعی، قدرت ما را در تولید بالا می-برد، زیرا بالاترین امر تولیدی، نیروی انسانی است ولذا گرسنگی ها و مظالم، به علت نظام ها و روابط ظالمانه استکباری است و نه کثرت جمعیت.
پنجم: «ایجاد شکاف و آسیب های اجتماعی و سرمایه گذاری روی آنها» از مهم ترین محورهای جنگ نرم علیه انقلاب اسلامی است. جبهه دشمنان انقلاب اسلامی از یک سو سعی دارد با مجموعه اقدامات خود، مشکلات سیاسی، فرهنگی، اقتصادی را در نظام اسلامی ایجاد نماید و از سوی دیگر با برجسته کردن این آسیب ها و نقاط آسیب خیز، نظام اسلامی و گفتمان انقلابی را در پاسخگویی به آنها ناکارآمد جلوه دهد و با ایجاد یأس پراکنی و ناامیدی در جامعه، نظام اسلامی را تضعیف نماید و در این بستر، گفتمان لیبرالیستی و سازش با نظام جهانی را به عنوان نسخه و علاج کار معرفی نماید. در همین راستا، دشمن با هدف قرار دادن اتحاد و وحدت ملی سعی می کند گسل ها و شکاف های اجتماعی را تشدید نماید. از این رو، تخریب وحدت ملی و همدلی اجتماعی از شگردهای مهم دشمن در این جنگ نرم است و سیاست فدرالیسم قومی و مذهبی را دنبال می کند.
اتخاذ سیاست هایی همچون دامن زدن به اختلافات قومی و مذهبی، تقویت گروه های معترض و معارض و تشویق آنها به نافرمانی مدنی، تقویت و تأسیس سازمان های مردم نهاد و NGO ها و انجام فعالیت های خود در پوشش آنها از دیگر راهکارهای دشمن در این جنگ نرم سیاسی است.
نظر شما